Sen herkesin Hüseyni’sin

پس چرا امروز و فردا میکنی

تو حسین همه ای حتی اونی که تو گناهه

گرچه غیر تو آقا همه مسیرا اشتباهه

تو حسین همه ای دلم بهم گواهی میده

که واسه درست شدن حسین بهم یه راهی میده

تو رفیقی نمیزاری که رفیقت توی دلتنگی بمیره

دل من غصه نخور یه روز آقا میاد و دستتو میگیره

تو که آخر گره رو وا می کنی

پس چرا امروز و فردا می کنی

به همین گریه قسم خسته شدم بس که نمیشه

من میخوام دلم آقا دست تو باشه تا همیشه

به همین گریه قسم دوستت دارم همه امیدم

بیا دستامو بگیر که دیگه من نفس بریدم

بیا اعجاز چشماتو ای حسینم مرهم جراحتم کن

منو از خودم بگیر و راحتم کن

الهی تصدقت دورت بگردم

توی دستای توئه دوای دردم

تو که آخر گره رو وا می کنی

پس چرا امروز و فردا می کنی