Sonsuzluk ve bir gün

برای اینکه هیچ وقت خلاص نشه

تو حکمش مینویسن ابد و یک روز

سینه زدم برا اباالفضل بابام

رویاشو زندگی کرد تو بیداری

مدح اباالفضل و بگه هرکس

بهش میگن مداح درباری

هنر اینه که یاغی رو سر به راه کنی

اصلا همین هنرتو دوست دارم

یه روز تو محشر میرم میگم به مادرت

خانوم من پسرتو دوست دارم

من و به دارم بکش اباالفضل

ای عشق شیرین خانمان سوز

حکم دلم تاسوعا در اومد

عاشقتم تا ابد و یک روز

ابالفضل آقام آقام آقام آقام ...

اما اگر نمیشناسه این آقا

نشد نداره برای اباالفضل کاری

مدحشو گفتم پس میتونید از امشب

صدام کنید مداح درباری

خوشبخت ترین آدم دنیام من الان

این حالمو به کل دنیا نمیدم

کفر اگه نبود بعد خدا بعد علی

با کمال میل در صحت عقل

به ضرس قاطع من تو رو میپرستیدم

من تو رو میپرستیدم

تو داری سهم از خون تو رگهات

من و بکش و سهم تو محفوظ

ندارم از عشق تو خلاصی

عاشقتم تا ابد و یک روز