Genç gönül

حال عالمم از جمال دلکشش رو بر جنون

سر به سر عالم ز گیسوی خمش در پیچ و تاب

لعل لب های علی اکبر به جان ها چون شراب

قامتش طوبی لبش کوثر دو چشمش سلسبیل

زلف مشکینش صراط و خادم او جبرئیل

قد او تکبیره الاحرام داور در نماز

در قیام و حمد و توحید و رکوعش غرق ناز

به چه مویی به چه بویی به چه رویی دارد او

به چه ماهی به چه شاهی پای و تا سر وحدهو

روح حق و جسم حق و دست حق و پای حق

زلف حق و چشم حق و خال حق همتای حق

مثل حیدر در شجاعت مثل احمد خلق و خو

احمد است او حیدر است او پای و تا سر مو به مو

چهار رکن کعبه باشد چهار بند موی او

یعنی حق را هر که خواهد پس ببیند روی او

دور اکبر هر که گردد حاجی بیت الله است

در طواف حُسن اکبر هر چه بود و هر چه هست